سفید برفی و هفت کوتوله
روزها در پی هم می آیند و دخترم که یک روزی منتظر حرف زدن،راه رفتن و شیطنتها و ... بودم حالا اونقدر بزرگ شده که کفش های پاشنه بلند مرا بپوشد و دستمال به دست بگیرد و خانه را مانند من گردگیری کند،روی چهارپایه بایستد و ظرف ها را در ظرفشویی بگذارد و به عروسکهایش غذا بدهد و بگوید عزیزم .... دختر است دیگر...از همان کودکی نقش مادر را به خوبی اجرا میکند. و این منم که چه قدر باید مراقب رفتارها و حرفهایم باشم،چرا که آینه کوچکی روبروی من ایستاده که با دقت کارهای من را تماشا میکند،آینه ای که حتی ناراحت شدن و خندیدن مادر را به خوبی در خود نشان می دهد، زیبا شدن مادر را به خوبی درک میکند به موها و صورتم دست می کشد و با زبان بچه گانه خود می گوید:خوشگل...
نویسنده :
مامان نینا
23:18